موضوع مهاجرت نخبگان بحث تازهای نیست، بلکه پدیدهای است که از دیرباز تاکنون به گونههای مختلف و چشمگیری در کشورهای جهان سوم دیده میشود و از این رهگذر در این کشورها صدمات جبرانناپذیری در بخش اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و تام ابعاد گوناگون جامعه وارد میشود که شاید جبران آن یکی از دشوارترین کارها برای این قبیل کشورها باشد.
ادبیات مربوط به پدیده فرار مغزها از کانادا و کشورهای اتحادیه اروپا، نخستین بار در اوایل دهه 1960 میلادی در جهان مطرح و این پدیده به عنوان یک آسیب اجتماعى از دهه چهل در ایران آغاز شد؛ یعنى زمانى که کشورهاى اروپایى بازسازى خرابیهاى پس از جنگ را آغاز کردند و در پى فرایند صنعتى شدن با احساس نیاز به متخصصین و نخبگان در این زمینه به جذب نخبگان و متخصصین از کشورهاى جهان سوم پرداختند و اینگونه بود که مانع دیگرى بر سر راه توسعه این کشورها پدید آوردند.
فرار مغزها به عنوان یک آسیب اجتماعى مختص کشورهاى جهان سوم، بیش از یک ربع قرن است که جوانان ایرانى را به دام خود گرفتار کرده است.
این عارضه که از دید آسیب شناسان به نوعى استثمارشدگى کشورهاى جهان سوم، توسط کشورهاى توسعه یافته به شمار میرود، به عنوان مخربترین بحران اجتماعى شناخته و تعریف شده است.
از میان کشورهایى که به دلیل در اختیار گذاشتن امکانات پژوهشى و رفاهی به صاحبان اندیشه، بیشترین نخبگان ایرانى را به خود جذب کردهاند، آمریکا و کانادا به ترتیب رتبه نخست و دوم را از آن خود کردهاند.
تحقیقات یک پژوهشگر ایرانى که در دانشگاه MITآمریکا تدریس میکرد، نشان میدهد که بیش از 45 درصد از ایرانیان مقیم کشور آمریکا داراى مدارک تخصصى یا فوق تخصصى هستند.
نخستین بارى که اصطلاح فرار مغزها در دهه 1960 میلادى مطرح شد، هیچ کس انتظار نداشت که جهان شاهد چنین سیل خروشان مهاجرت نخبگان و مغزها از کشورهاى در حال توسعه به سوى کشورهاى غربى باشد؛ اما ورقهاى بعدى تاریخ این را به باور همگان رسانید... تا امروز که دیگر نمیتوان جلودار این معضل و فرار سرمایههاى انسانى شد.
فرار مغزها پدیده بسیار پیچیدهاى است که مسأله مهاجرت نخبگان، فرار مغزها و شکار مغزها را شامل میشود و هر کدام این موارد، مکانیزمها و سازوکارهاى گوناگونی دارد.
مسأله فرار مغزها یا به تعریف دقیقتر مهاجرت نخبگان که در این مقاله به آن میپردازیم، موضوعی است که در سالهای اخیر از سوی جامعهشناسان به عنوان پدیده جدی و مصیبت بار یاد شده که ممکن است در سالهای آتی پیامدهای وخیمی برای رشد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و... کشورمان داشته باشد.
پیشینه تاریخی پدیده مهاجرت نخبگان
با مراجعه به تاریخ و پیشینه این بحث، به روشنی میتوان دریافت که مسأله جابه جایی و فرار و یا مهاجرت مغزها و نخبگان از یک جامعه به جامعه دیگر، کم و بیش در همه ادوار تاریخ بوده است. شاید سادهترین شکل فرار مغزها را بتوان به این صورت تصور کرد که در هر دوره و در هر سرزمین، وقتی قومی یا حکومتی به اوج اقتدار و پیشرفت و آبادانی میرسید، هنرمندان، نخبگان و متخصصان سایر جوامع را به خود جذب میکرد و این مؤیّد یک نکته روان شناختی است: انسان فطرتا راحت طلب است و هر کجا گذران زندگی او با آرامش و آسایش بیشتری شدنی باشد، آن جا را به عنوان محل زندگی خود برخواهد گزید.
در تاریخ، همواره انسانها و ارباب فضل، دانش و معرفت، صنایع، هنر و حِرَف هر جا را مناسبتر و امنتر برای زندگی خود میدیدند، به عنوان محل شغل و در نتیجه سکونت خود انتخاب میکردند. با این تفاوت که این نوع نقل و انتقالات و جابه جاییها با پدیده «فرار مغزها» به اصطلاح امروزی آن، کاملاً تفاوت ماهوی داشت، به گونهای که آن را به عنوان «مهاجرت» قلمداد میکردند.
در حالی که، پدیده «فرار مغزها» امروزه در همه جوامع، به عنوان یک معضل و مشکل بلکه بحران اجتماعی و فرهنگی مطرح است، چرا که مهاجرت نخبگان در گذشته، تابع عرضه و تقاضا و محدود به احتیاجات و نیازهای جامعه مقصد بوده و از این روی، همواره شکل منطقی و طبیعی به خود میگرفت و هرگز به عنوان یک معضل اجتماعی مطرح نبود.
اما به تدریج و با پیشرفت حیرتآور فناوری برخی کشورها از یک سو و عقب ماندگی بسیاری از کشورها از سوی دیگر و در نتیجه، پیشرفت فناوری در رشتههای گوناگون علوم و فراهم بودن وسایل و ابزارهای تحقیق و پژوهش و نیز آماده بودن شرایط زندگی و دستمزد مناسب در این کشورها، موجب شد که افراد متخصص و ماهر، فرهیخته و کارآزموده از سراسر جهان به این کشور سرازیر شوند و نوعی دشواری اجتماعی و عدم تعادل ساختاری از لحاظ نیروهای انسانی در کشورها را پدید آورند.
پدیده «فرار مغزها» در دوره کنونی برخلاف گذشته که مهاجرت نیروهای نخبه و متخصص امری طبیعی و منطقی مینمود و تابع عرضه و تقاضا بود، امروزه در بیشتر موارد، نه کشورهای مقصد و مهاجرپذیر نیاز به این همه مهاجر دارند و نه کشورهای مبدأ از وجود همه این نیروها بی نیازند، بلکه بر پایه یکی از آمارهای منتشره با این که کشورهایی مثل هند و پاکستان از نظر پزشک در تنگنا هستند، اما پزشکان آنها که در انگلستان ساکن شدهاند، درصد بالایی از جامعه پزشکی این کشور را تشکیل میدهند.
چه کسانی مهاجرت میکنند؟
هرچند عنوان مهاجرت نخبگان شامل همه متخصصان، علمی و اداری میشود، ولی بیشتر مهاجران کسانی هستند که عمدتا خواهان پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی هستند و بیشتر در سه طبقه پزشکان، مهندسان و دانشمندان میباشند؛ برای نمونه، در یک گزارش، شمار پزشکان و مهندسان خارجی در آمریکا در سال 64 1963 به ترتیب، 29% مجموع فارغ التحصیلان پزشکی در دانشگاههای آمریکا و نیز 50% مهاجران به این کشور را تشکیل میدادند.
وضعیت کشورهای اروپایی به مراتب، نسبت به کشورهای افریقایی و آسیایی بهتر است، زیرا آمریکا هر چند قطب جاذبی برای جذب نخبگان دیگر کشورهاست، یگانه مقصد مهاجران نیست، کشورهای توسعه یافته و اروپای غربی نیز به نوبه خود، قطب جاذبی برای نخبگان سایر کشورها هستند؛ بنابراین، هر چند کشورهای اروپایی بخشی از نخبگان و متخصصان خود را به آمریکا میفرستند و در واقع، آنان جذب این کشور میشوند، این کشورها نخبگان سایر کشورها را به سوی خود جذب میکنند و این کشورها کسری نیروهای انسانی نخبه خود را از سایر کشورهای آفریقایی و آسیایی جبران میکنند.
منبع:tabnak.